خاورمیانه و خلیجفارس
13کشور منطقه خاورمیانه و خلیجفارس که مورد توجه سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی ایران قرار دارند، تولید ناخالص داخلی این کشورها که بخش مهمی از ارزش نفت خام جهانی را نیز در برمیگیرد، در مجموع کمتر از سه درصد تولید ناخالص داخلی جهان در سالهای اخیر بوده است. در این عملکرد، عربستان سعودی که بالاترین سهم تولید را داراست در جهان از جایگاه بیست و ششم برخوردار است و در مقایسه با عملکرد کشورمان مهمترین رقیب منطقهای از این نظر محسوب میشود.
با عملکرد تولیدی مورد بحث مجموع کشورهای منطقه در سال 2011، 77درصد تولید ناخالص داخلی کشوری نظیر ایتالیا به تنهایی و بهعنوان یک کشور اروپایی متوسط، 92درصد هند در آسیا و تقریبا معادل کانادا تولید ناخالص داخلی داشتهاند.
از لحاظ جمعیتی بهعنوان یکی از عوامل مهم قدرت ملی در جهان اوضاع تصویر متفاوتی را ارائه نمیکند. جمعیت منطقه در سال 2010معادل 219/4میلیون نفر بوده که 0/3درصد جمعیت جهان است. بنابراین تولید ناخالص داخلی سرانه منطقه بهطور متوسط در سال 2010معادل 7245/6دلار بوده که کمتر از تولید ناخالص داخلی سرانه متوسط جهان است که با وجود نقش نفت خام در ساختارهای اقتصادی و تجاری اکثر کشورهای منطقه نشانی از ثروت با خود ندارد.
در محیط بلافاصله منافع و امنیت ملی ایران در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس که یکی از پرالتهابترین مناطق جهان در گذشته بوده و تا آیندهای قابلپیشبینی نیز خواهد بود، روند تحولات از ویژگیهای عمده زیر برخوردار است:
دولتهای خاورمیانه با فشارهای سخت جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی، هم از ناحیه جهانی شدن و هم خارج از آن، روبهرو هستند. هیچ مکانیزم و راهکار مؤثری نیز برای اتحاد میان کشورهای مزبور برای متحد کردن آنها در قبال چالشهای مقابل آنان وجودندارد؛ برعکس این احساس عمومی که جهانی شدن معادل غربی شدن است همه جا گسترده است.
اسلام سیاسی در اشکال مختلف آن یک گریزگاه جذاب برای میلیونها مسلمان در سراسر منطقه محسوب میشود و حیات گزینههایی از رادیکالیزم بهعنوان نیروی سیاسی و اجتماعی تعیینکننده در منطقه استمرار خواهد یافت.
تلاشهای گذشته اسرائیل برای ورود به روابط اقتصادی و عادیتر با همسایگانش در سطح ملتهای منطقه بهویژه پس از جریان بیداری اسلامی کاملا بیمعنی و غیرممکن و درسطح دولتها از استقبالی تا آینده قابل پیشبینی برخوردار نیست. تشکیل دولت فلسطینی اکنون امکانپذیر تر از هر زمانی در گذشته است اما تنش میان فلسطین و اسرائیل در حد بروز بحرانهای نظامی و اجتماعی سخت و مقطعی همچنان جدی باقی خواهد ماند.
با فاجعه اتمی و زلزله در ژاپن و تصمیم آلمان به حذف نیروگاههای هستهای از چرخه الکتریسیته این کشور و تعدیل برنامه بسیاری از کشورها در این زمینه، توجه بینالمللی مجددا بهدلیل اهمیت روزافزون منابع عظیم انرژی و سوخت اقتصاد جهانی و درآمدهای نفتی و گاز قابل پیشبینی برای ایران، عراق و عربستان که بهویژه دارای انتخابهای استراتژیک و درعین حال تعیینکننده هستند، متمرکز خواهد شد.
اگرچه منطقه خلیجفارس همچنان بهعنوان مهمترین و بزرگترین منبع تأمین نفت خام در بازار انرژی جهان باقی خواهد ماند، معهذا این بازار احتمالا بین دو الگوی توزیع منطقهای نسبتا متفاوت تقسیم خواهد شد: 1) الگویی که در خدمت مصرفکنندگان غربی خواهد بود (حوزه آتلانتیک) و 2)الگویی که مصرف عمدتا آسیایی را تأمین خواهد کرد (شامل هند و چین) که عرضهکنندگان خلیجفارس را دربرمیگیرد و تا حدود کمی تولیدکنندگان دریای خزر و آسیای میانه در آن سهیم خواهند شد.
اکنون و برای آیندهای قابلپیشبینی، برخلاف انرژی، کمبود آب و تخصیص آن چالشهای بسیار بااهمیت دولتهای خاورمیانهای و آسیای جنوبی خواهد بود. تنشهای منطقهای پیرامون آب در سالهای آینده به اوج خود میرسید و جمهوری اسلامی ایران را نیز با فرصتها و تهدیدات و چالشهای خاص خود روبهرو خواهد کرد.
نیروی محرکه اصلی خاورمیانه طی سالهای آینده مطمئنا فشارهای جمعیتی خواهد بود. این فشارها متوجه چگونگی ایجاد اشتغال، تأمین مسکن، خدمات عمومی و مدیریت یارانههای کاملا نهادینه شده و جمعیت شهری به سرعت روبهرشد خواهد بود. در دهه آینده در اکثر کشورهای خاورمیانه درصورت تداوم روندهای جاری، جمعیت به نحو چشمگیری وسیعتر، فقیرتر، شهریتر و سیاسیتر خواهد بود. در این جمعیت و ویژگیهای آن سهم جوانان بهشدت بالاست (تقریبا در تمامی کشورهای خاورمیانه، بیش از نیمی از جمعیت زیر 20سال هستند). بنابراین نیروی کار سالانه در حدود 3/1درصد رو به افزایش خواهد بود. مسئله جایگزینی نیروی متخصص جاری بهدلیل ضعف نظامهای آموزشی برای تربیت نیروی داخلی لازم واقعا جدی است و برای تجربه رشدهای بالا این نظامها قادر به تأمین داخلی نیروی انسانی متخصص نیستند و این فرصتی است که برای ایران اسلامی ارزش سرمایهگذاری را داراست.
اکثر قریب به اتفاق کشورهای منطقه به جهانی شدن به چشم تهدید و چالش نگاه میکنند تا فرصت و این روند بهاحتمال قوی ادامه خواهدداشت.
انقلاب اطلاعات و IT و تکنولوژیهای پیشرفته در تحلیل نهایی از طریق افزایش سریع انتظارات، افزایش شکافهای درآمدی میان طبقات اجتماعی و مدیریت افکار عمومی، احتمالا بیثباتی اجتماعی و سیاسی بیشتری را در منطقه به ارمغان خواهند آورد.
جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی به غیر از استثناهایی در منطقه به دلایل مختلف با مشکل جدی روبهرو است و به استثنای بخش انرژی، تمایل به گریز سرمایه در اکثر کشورهای منطقه بیش از میل به ورود سرمایه است. واقعیتی که با حرکات منفی بخش دولت، مقررات گسترده و اکثرا متناقص و نهایتا از لحاظ اجرایی بدون ضابطه معین، بخشهای مالی توسعه نیافته و زیربناهای فیزیکی ناکافی (از همه مهمتر تهدید بیثباتیهای سیاسی بالا) به قوت خود باقی خواهدماند.
اکثر دولتهای خاورمیانه، نیاز به تجدید ساختار و تشویق بیشتر مشارکت سیاسی را بهخوبی تشخیص دادهاند. معهذا نقش مؤثر خود در این رابطه را بسیار بااحتیاط و سرشار از ترس به اجرا میگذارند.
روندهای جهانی از مسائل جمعیت شناختی و منابع طبیعی تا جهانی شدن و حاکمیت شایسته بهطور کلی تصویر منفیای از آینده خاورمیانه ارائه میکند. اکثر کشورها در مقابل تغییرات مقاومت میکنند. بسیاری از آنها به درآمدهای نفتی خوگرفتهاند و اصولا درصدد اصلاحات ضروری ازجمله در نظامهای آموزشی و حتی تصویر نامطلوب خود نیستند. تحولات جدید و جاری در منطقه بهخوبی ظرفیت الهام بخشی جمهوری اسلامی ایران درصورت توجه بدان بهشدت فزاینده نشان میدهد.
در خاورمیانه نشان از چشمانداز افزایش فشارهای جمعیتی، ناآرامیهای اجتماعی و تروریزم هدایت شده علیه دولتهای موجود و متحدان غربی آنان بهخوبی خودنمایی میکند و به آرامی رهبران مختلف اگر ادامه حیات سیاسی آنها امکانپذیر باشد، به عدمکاراییهای وابستگی گذشته خود ایمان خواهند آورد. فضای جدید برای ایران فرصتی برقراری روابط نوینی است.
اگرچه احتمالا تحرکات غیرمتعارف در هر دو سمت مثبت و منفی بهصورت کشوری وجود دارد ولی منطقه با چالش چند بحرانی که از آن سخن گفته شده روبهرو است و در آینده تغییرات سیاسی و اجتماعی وسیعتر و تغییر نقش و جایگاه متفاوت بینالمللی برای کشورهای منطقه گزینهای واقعبینانه است.
در گذشته وابستگی عمیق و ساختاری دنیای عرب به دنیای غرب و آمریکا بسیار جدی و روبهافزایش بوده است؛ روندی که تغییر آن در چارچوب قیامها و انقلابهای متفاوت منطقهای، بهعنوان یکی از فرصتهای مهم تاریخی جمهوری اسلامی ایران اکنون قابل طرح و بهرهبرداری است.
حضور آمریکا طی 20سال گذشته از لحاظ اقتصادی و تجاری ده برابر شده است و تحولات جاری منطقهای تنها میتواند در شتاب این روند تغییر کند که فرصتی تازه برای سیاست خارجی ایران محسوب میشود.
پس از سالها ثبات و سکون در ایجاد تحول از درون در نظامهای سیاسی این منطقه، تداوم سنتها و هنجارهای شناخته شده سیاسی و دینامیزمهای تغییر از درون نگرانیهایی را برای سران منطقه ایجاد کرده که در تحولات آن تعیینکننده است. ایران اسلامی در این زمینه نیز با چالشهای با اهمیتی روبهرو است که بسیار با اهمیت است.
منافع آمریکا بهویژه در زمینه انرژی، دسترسی به بازارها و تضمین امنیت و تداوم نفوذ این کشور در منطقه، پس از بیداری اسلامی، اگر چه بهصورت موقت دامن اسرائیل را نیز گرفته، موقعیت آمریکا اکنون ماجراجوییهای مستقل و بدون هماهنگی آمریکا را پذیرا نیست. بنابراین طی دوره برنامه پیشرفت و عدالت و دور دوم ریاستجمهوری آقای اوباما این روند بهعنوان نوعی فرصت برای سیاست خارجی ایران اسلامی قابلمشاهده است.
پس از جنگ سرد و جنگهای مختلف منطقهای، اهمیت نظامی و سیاسی منطقه خاورمیانه برای آمریکا رو به افزایش بوده است. تحولات عمیق سیاسی در جریان بر فشارها و مداخلات نامشروع این کشور بیش از پیش افزوده و افزایش آن قطعی بهنظر میرسد. هم اهمیت روزافزون منطقه خلیجفارس، خاورمیانه و شمال آفریقا و هم افزایش فشار اجتنابناپذیر آمریکا بر روند تحولات منطقهای از فرصتهای سیاست خارجی ایران محسوب میشود.
تاکنون مسائل اساسی میان ایران و کشورهای خاورمیانه و خلیجفارس تحت الشعاع عوامل ثابتی بوده است که به طرفین کمتر مربوط میشود. منافع اسرائیل در خاورمیانه و منافع آمریکا در دنیای عرب روابط ایران و منطقه جنوبی آن را بهشدت تحتالشعاع قرار میدهد، معهذا افقهای تغییر این شرایط یا بهبود آن بهعنوان یک فرصت بهخوبی قابل مشاهده است.
برای سالهای دوره برنامه پیشرفت و عدالت، قدرتهای مختلف خارجی در منطقه خاورمیانه از موقعیت کلی زیر برخوردار خواهند بود:
روسیه همچنان تلاش خواهد کرد تا با برقراری و تقویت پیوندهای نظامی و انرژی در قالب همکاریهای هستهای و اقتصادی با کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران و سوریه موازنه قدرتی را در مقابل آمریکا حفظ کند. با توجه به اصل مهم کارایی در این سیاست برای روسها و کاهش هرچه بیشتر هزینه آن بهطور کلی حضور استراتژیک روسیه و درگیری و دخالت تعیینکننده این کشور برای تغییر مسیر سیاستهای غربی ضعیف بهنظر میرسد.
چین رقابت با آمریکا در مورد منافع خاورمیانهای را به نفع خود نمیداند. در این مسیر در قبال منافع بسیار بالا و استراتژیک، حداکثر تلاش چین مصروف تعدیل سیاستهای آمریکا با ثمر بخشی محدود خواهد شد.
نقش فعالتر اتحادیه اروپایی به دلایل مختلف ازجمله تداوم بحران اقتصادی جهانی و تقویت احتمال فروپاشی این اتحادیه نسبت به گذشته تضعیف شده است. با وجود برنامهریزیهای قبلی، اتحادیه اروپایی در عرصههای نظامی نهایتا قدمهای معنی داری بهجز همگامی با آمریکا برنخواهد داشت و کاملا مشخص است که نه توان و نه علاقه رقابت نظامی با آمریکا در منطقه را دارد.
آسیای میانه و قفقاز
آسیای میانه با فروپاشی بلوک شرق از دهه 1990اهمیت اقتصادی و سیاسی روزافزونی بهخود گرفته است. بیتردید یکی از پیامدهای بااهمیت سقوط امپراتوری شوروی سابق، ایجاد رقابتهای سیاسی و اقتصادی شدید قدرتهای خارجی برای کنترل منابع نسبتا وسیع انرژی کشورهای تازه به استقلال رسیده قفقاز و آسیای میانه بوده است.
براساس تخمینهای مختلف انجام گرفته، ذخایر نفت دریای خزر از لحاظ کمی به هیچ روی قابل رقابت با ذخایر خلیجفارس نیست، معهذا با توجه به کیفیت مطلوب، نفت این ذخایر میتواند یکی از منابع جایگزین انرژی درقرن بیست ویکم محسوب شود.
ویژگیهای منطقه آسیایمیانه در رابطه با ذخایر نفت و گاز آن را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
کیفیت نفت دریای خزر مطلوب ارزیابی میشود.
بخش اعظم نفت این ذخایر برای صادرات خواهد بود؛ چرا که نیاز کشورهایی نظیر قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان پایین است و پیشبینی افزایش زیادی برای آن وجود ندارد.
واقعیت کمبود تکنولوژی و سرمایه برای بهرهبرداری از ذخایر مورد بحث، فرصت حضور شرکتهای بزرگ آمریکایی و احتمالا سایر کشورها را برای بهرهبرداری و افزایش نفوذ فراهم میسازد.
با نگاهی به استراتژیهای آمریکا در منطقه کاملا مشهود است که آمریکا تنها مقوله عبور خطوط لوله نفت و گاز از ایران را مانع نشده، بلکه درمقابل هر نوع مشارکتی از سوی ایران در بهرهبرداری از ذخایر نفت خزر که بتواند نفوذ ایران را در مجموع افزایش دهد ایستاده است.
در ژئوپلیتیک موجود نفت خزر، منافع و ملاحظات ایران و روسیه بهعنوان دو بازیگر عمده دارای همگراییها و واگراییهایی است، معهذا به هیچ وجه نباید این واقعیت را نادیده گرفت که سیاستهای آمریکا در منطقه خزر 1) دفاع صددرصد از منافع شرکتهای آمریکای و (2) صرفا احترام به ملاحظات امنیتی مشروع روسیه است و در این سیاست هیچ فضای نفوذی برای روسیه به رسمیت شناخته نمیشود. آمریکا خواهان پایان نفوذ و کنترل روسیه در منطقه و منابع انرژی آن است و کمتر باید تردیدکرد که با نهایت قدرت روی این خط قرمز ایستادگی خواهد کرد.
نقش آمریکا و روسیه در خزر را به هیچوجه درسالهای آینده نباید از نیازهای مالی روسیه که ورود سرمایههای خارجی به منطقه سیبری در تأمین آن بسیار بااهمیت است مستقل دید. ضریب نفوذ آمریکا در ژئوپلیتیک نفت خزر به زیان روسیه رو به توسعه است و ایران باید این واقعیت را در فشارهای سیاسی این کشور در منطقه بهخوبی شناسایی و مورد بهرهبرداری قرار دهد.
در محیط بلافاصله منافع و امنیت ملی ایران در منطقه آسیای میانه و قفقاز روند تحولات جاری از ویژگیهای عمده زیر برخوردار است:
1- در آسیای میانه و قفقاز هر چند روسیه بهعنوان یک قدرت بزرگ گذشته و حال جهان، به لحاظ حقوقی بر این حاکمیت سیاسی ندارد ولی همچنان مهمترین نیروی سیاسی، اقتصادی و امنیتی در منطقه است و تا آینده قابلپیشبینی این روند ادامه خواهد داشت. فرایند رقابت و همکاری میان ایران و روسیه در حساسترین حوزههای منافع چالشهای مهمی را برای سیاست خارجی ایران تعریف میکند.
2- پس از روسیه، آمریکا، ترکیه، عربستان، ایران و پاکستان از بالاترین نفوذها در منطقه برخوردارند.
3- با وجود رقابتهای جدی کشورها برای افزایش نفوذ در منطقه، روسیه و با فاصله زیاد آمریکا در منطقه نفوذ خود را گسترش دادهاند. سایر نفوذها، موضوعی و مقطعی است و این نوع نفوذ قدرت رقابت با روسیه و آمریکا را با توجه به تمامی پارامترهای دخیل این فرایند، دارانیست.
4- موقعیت کشورها متفاوت است ولی واقعیت آن است که مجموعه آسیای میانه و قفقاز، ضعیف، بیثبات و وابسته است و بهنظر نمیرسد در آینده نزدیک بتوان شاهد تحول مهمی در موقعیت کنونی منطقهای آنها بود.